صفحات

۱۳۸۹ تیر ۲۰, یکشنبه

نقد محمد



پیشینه نقد محمد بن عبدالله پیامبر مسلمانان به سده هفتم باز می گردد؛ زمانی که اعراب نامسلمان حجاز عمدتا به خاطر تبلیغ توحید، در کلامشان به او می تاختند[نیازمند منبع]. بعدها در سده های میانه و دوران معاصر نیز غالبا در اروپا و سرزمین های غیراسلامی به انتقاد از او پرداخته شد. این مقاله به موارد انتقادی از محمد بن عبدالله می پردازد.

محمد در منابع اولیه یک انسان عادی و حتی جایزالخطا تصویر شده‌است(خدای وی در قرآن چندین بار به وی تذکر می‌دهد) و وی در منابع جدیدتر یک انسان خطاناپذیر معرفی شده‌است.[۱]

تردید درباره سلامتی وی

پس از مرگ عبدالله، آمنه به رسم اعراب محمد را به حلیمه می‌سپارد تا در صحرا رشد کند. اما در پایان چهارمین سال نگهداری در صحرا، اتفاقاتی رخ داد که باعث نگرانی حلیمه برای سلامتی محمد شد. این اتفاقات نشان می‌داد که محمد از کودکی علاوه بر اینکه به بیماری غش و ضعف مبتلا بوده‌است یک انسان پندارپرور بوده‌است که دستخوش اوهام و پندارهای نابجای خیالی قرار می‌گرفته‌است. به طور مثال روزی یکی از دوستان محمد از وی می‌خواهد شرح حال معروفش را از دوران کودکی نقل کند. او رویداد یادشده را بدین شرح بازگو می‌کند:

« روزی زمانی که من و برادر ناتنی‌ام از شتران و گوسفندان در بیابان مراقبت می‌کردیم دو مرد سفیدپوش که لگنی طلایی پر از برف داشتند به سوی من آمدند. آنها بدنم را باز کردند، قلبم را از بدنم خارج کردند، آن را چاک زدند و لخته خون سیاهی را از آن خارج کردند و آن را دور انداختند. سپس قلب و بدنم را با برف بطور کامل شستشو دادند. سپس یکی به آن دیگری گفت «او را در برابر ۱۰ نفر از افراد قبیله‌اش بسنج.»او این کار را انجام داد و گفت وزن من از آنها سنگین‌تر بوده‌است. اکنون اولی گفت«او را در برابر یکصد نفر از افراد آن قبیله بسنج» و من از آن‌ها هم بیشتر بودم. بعد گفت «اکنون او را در برابر یکهزار نفر از افراد قبیله‌اش وزن کن.» و چون من باز هم بیشتر بودم گفت «کافی است او را رها کن. چرا که اگر او را در برابر تمام افراد قبیله وزن کنی باز او سنگین‌تر است.» »

در تاریخ طبری چنین نقل می‌شود که وقتی از محمد سوال می‌شود که کِی برای اولین بار یقین پیدا می‌کند که پیامبر الهی شده‌است ،وی همین داستان فوق را با کمی تفاوت بیان می‌کند. همچنین وقتی محمد ماجرای سفر به معراج را برای اطرافیان تعریف می‌کند مجدداً از ششتشوی قلبش به همان کیفیت توسط جبرئیل حرف می‌زند. حلیمه نیز این ماجرا را تایید می‌کند. هنگامی که فرزندش سراسیمه به چادر می‌دود و از حال غیرطبیعی محمد خبر می‌دهد و همگی دنبال محمد می‌رودند و وی را خوابیده روی زمین می‌یابند که همین روایت را تکرار می‌کند. پس از آن، نگرانی حلیمه از سلامت روانی محمد تا حدی زیاد می‌شود که وی بدون برنامهٔ قبلی محمد را به خانواده‌اش باز می‌گرداند. در این رابطه، برخی از منتقدین حساسیت‌های شدید سیستم عصبی و پندارهای غیرعادی محمد را به بیماری صرع نسبت می‌دهند.[۲] [۳] [۴] البته صحت تاریخی تاریخ طبری مورد تردید است.[۵]

مسعود انصاری نمود دیگر «توهم‌پنداری» را سورهٔ جن در قرآن می‌داند. در این سوره از قرآن از موجودات نادیده‌ای سخن گفته شده و ادعا شده است که در این دنیا وجود دارند.[۶]

انگیزهٔ ادعای پیامبری

پس از مرگ عبدالمطلب سرپرستی محمد به عمویش ابوطالب سپرده شد. ابوطالب محمد ۱۲ ساله را با خود طی سفرهایی تجاری از مکه به حبشه، مصر، یمن، سوریه و ایران می‌برد. این سفرها زمینه‌ای بود برای آنکه محمد با پیروان یهودی و مسیحی این کشورها برخورد کند و اصول مذهبی آنها را بیاموزد و یاد بگیرد چطور با آنها تعامل کند. [۷] وی در این سفرها از هر فرصتی برای آموختن مذاهب مختلف نزد خاخام‌ها، صوفیان و کشیشان مسیحی استفاده می‌کرد. این عاملی بود که بعدها محمد در سخنان خود به راحتی از گفته‌های آنها استناد کند. [۸] آشنایی با رسوم و آداب یهودیان و مسیحیان و مقایسه آن با مراسم بت‌پرستی در عربستان اثری در ذهن محمد ایجاد کرد که احتمالاً اولین انگیزه محمد برای ادعای پیامبری بوده‌است.[۹] به عقیده منتقدان از مهمترین کسانی که اثری ژرف بر ذهن محمد داشت شخصی بود بنام یحیره. یحیره که کشیشی مسیحی و مخالف سرسخت بت‌پرستی بود گفتگوهای مداومی در باب مذهب با محمد انجام می‌داد و از این رو یکی از اشخاص تاثیرگذار بر طرز فکر محمد بشمار می‌آمد. [۱۰] اما به گفته جعفر سبحانی محمد تنها یک بار در ۱۷ سالگی با یحیرا (کشیش مسیحی) و به مدت کوتاهی دیدار کرده‌است.[۱۱]

محمد همچنین بعدها از کشیشی بنام کراس نام می‌برد که وی اصول دین کاتولیک را نزد او آموخته بود. [۱۲][ارجاع نادقیق] [۱۳]

به باور این منتقد «خرافه‌گرایی» که پیش از این در شبه جزیره عربستان حاکم بود نیز در طرز فکر محمد بی‌تأثیر نبود. «موجودات خیالی» و واهی همچون جن، شیطان، فرشته، یأجوج و مأجوج و غیره که در آن زمان در میان مردم مطرح بود بساطی را مهیا کرد تا همین مسائل در آینده به عنوان الهامات الهی در قرآن و اسلام آورده شود. [۱۴]

مقایسه وضعیت یهودیان و مسیحیان شهرنشین مرفه با بت‌پرستان فقیر عرب که معمولاً به پیشه‌های سطح پایین مشغول بودند و بواسطه اجتماعات طوایفی مدام در حال جنگ با یکدیگر بودند نیز به محمد چنین القا می‌نمود که بت‌پرستی مذهبی که در خور اعراب باشد نیست. از دیگر سو تبلیغات مداوم یهودیان در مکه باعث شده بود که بت‌پرستی گیرایی خود را نزد اعراب تا حدودی از دست بدهند و آنها به پرستش بت‌های خود شور چندانی نداشته باشند.[۱۵]

به عقیده منتقدان، تمام این اوضاع و احوال شرایطی را بوجود آورد تا این اندیشه در ذهن محمد ایجاد شود که چون شبه جزیره عربستان فاقد دینی سازماندهی‌شده‌است، وجود چنین آئینی لازم به نظر می‌رسد و او می‌تواند به عنوان بنیان‌گذار این آیین منسجم عمل کند.[۱۶]به عقیده مدافعان محمد تا ۳ سال پس از بعثت، هیچ‌گونه آیین و رسمی را ارائه نکرده بود. تمام آیین‌ها و رسوم اسلامی (به‌جز نماز که پیش از بعث نیز بوده) به تدریج وضع شده‌اند؛ به گونه‌ای که شراب در طی ۴ مرحله حرام شد.[۱۷][۱۸][۱۹]

پس از ازدواج با خدیجه نیز افرادی بودند که در شکل‌گیری طرز فکر محمد نقش داشتند. از جمله این افراد ورقة بن نوفل عموزادهٔ خدیجه بود که مذهب حنفی می‌داشت و یکتاپرست بود. به عقیده منتقدان در واقع اسلام در سایه فرقه حنفیه تولّد یافته‌است. محمد خود نیز بیان داشته‌است که او نیز مانند حنفی‌هایی که در مکه، طائف و یثرب بودند یک حنیف -کسی که به یکتاپرستی ایمان دارد و از بت‌پرستی متنفر است- بوده‌است. منتقدان معتقدند تشویق‌ها و اعمال پشتوانه‌ای ورقة بن نوفل و خدیجه در شکل‌گیری ادعای پیامبری محمد در چهل سالگی بسیار موثر بوده‌است. [۲۰]

شرکت در غارت و راهزنی

یکی از مواردی که منتقدان محمد از آن صحبت می‌کنند دست زدن به سرقت و راهزنی از کاروان‌های تجاری به دستور یا رهبری اوست. محمد پس از هجرت به مدینه در فقر و تنگدستی بسر می‌بُرد. از این رو وی برای امرار معاش خود و خانواده‌اش به غارت کاروان‌های تجارتی که در مسیر سوریه از مدینه عبور می‌کردند رو آورد. در واقع نخستین کسانی که به اسلام گرویدند به پیشهٔ راهزنی گرویدند. نخستین کوشش مسلمانان برای راهزنی به سال دوم هجری باز می‌گردد. محمد به حدود ۸۰ اسب‌سوار دستور می‌دهد به کاروان تجاری قریش حمله کنند و آن را غارت کنند. این یورش با ناکامی مواجه شد. دومین حمله چند ماه بعد در سال ۶۲۳ میلادی مجدداً به یکی از کاروانهای سوریه در حوالی دریای سرخ به رهبری حمزه عموی محمد انجام شد. مسلمانان در این یورش نیز از ابوجهل که این کاروان را محافظت می‌کرد شکست خوردند و به مدینه بازگشتند. محمد علاوه بر اینها هفت راهزنی ناموفق دیگر نیز انجام داد. در چهار مورد از اینها خود وی مشارکت داشت و بقیه توسط افراد مورد اعتماد وی رهبری می‌شد. اولین غارت موفق محمد در ژانویه ۶۲۴ رخ داد. این حمله در ماه رجب انجام شد. اعراب بنا به یک سنت تاریخی چهار ماه محرم، ذیحجه، ذیقعده و رجب را ماه‌های حرام می‌دانستند و در این ماه‌ها از هرگونه نبرد و کشمکشی دست می‌کشیدند و حتی به دشمنان خود نیز مهرورزی می‌نمودند. به عقیدهٔ منتقدان محمد در این نبرد به روش غیرشرافتمندانه‌ای دست زد که تا آن زمان در بین اعراب سابقه نداشت. محمد ماه رجب را برای این حمله انتخاب کرد چون می‌دانست قریشی‌ها بنا بر این رسم دیرین تاریخی و بمناسبت تقدس این ماه‌ها گمان نمی‌کردند مورد حمله و تجاوز قرار بگیرند و از این رو برخلاف موارد قبلی پیش‌بینی‌های لازم را نکرده بودند. در حمله گروه اسلام به رهبری عبدالله بن جحش الاسدی یکی از مراقبان کاروان را کشتند و دو نفر را به اسارت گرفتند. دوتن از یاران محمد نیز از این یورش سر باز زده بودند که بعداً از غنایم محروم شدند.[۲۱] [۲۲][۲۳]این یورش به رویداد نخله معروف است. در این رویداد مسلمانان برای اولین بار دست به خونریزی بردند و همچنین اسیر گرفتند. وقتی این خبر به قریشی‌ها رسید اعراب از این کار محمد برآشفتند. محمد نیز که متوجه شد مرتکب جنایتی بسیار زشت شده به وحشت افتاد و وانمود کرد به عبدالله چنین دستوری نداده‌است.[۲۴] محمد آیه ۲۱۷ سوره بقره را در این خصوص اعلام کرد:

« از تو در باره ماهی که کارزار در آن حرام است می‏پرسند بگو کارزار در آن گناهی بزرگ و باز داشتن از راه خدا و کفر ورزیدن به او و باز داشتن از مسجدالحرام و بیرون راندن اهل آن از آنجا نزد خدا [گناهی] بزرگتر و فتنه از کشتار بزرگتر است و آنان پیوسته با شما می‏جنگند تا اگر بتوانند شما را از دینتان برگردانند و کسانی از شما که از دین خود برگردند و در حال کفر بمیرند آنان کردارهایشان در دنیا و آخرت تباه می‏شود و ایشان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود. »

اما محمد هنگام تقسیم غنایم، سهم خود را از اموال غارت شده چنین بیان کرد:

« از تو درباره [تقسیم‏] انفال می‏پرسند، بگو [حکم تقسیم‏] انفال مختص به خدا و رسول [او] است، پس از خداوند پروا کنید و بین خودتان آشتی کنید، و اگر به راستی مؤمن هستید از خداوند و پیامبر او اطاعت کنید[۲۵]....اگر به خداوند و آنچه بر بنده خود در یوم‏الفرقان، روز برخورد دو گروه، نازل کرده‏ایم ایمان دارید، بدانید که از هر غنیمتی که به دست آورید یک پنجم آن خاص خداوند و پیامبر و خویشاوندان [او] و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان است[۲۶] »

به عقیده انصاری، رویداد راهزنی نخله و پس از آن «اختراع» آیه ۲۱۷ سوره بقره و رفتار محمد را می‌توان بزرگترین دلیل «شیادی» محمد به حساب آورد. [۲۷]

اما مدافعان معتقدند که تاریخ وقوع این حوادث با تاریخ نزول آیات قرآن که به صورت پیاپی ذکر شده، هماهنگی ندارد.[۲۸][۲۹]

غرانیق

غرانیق در ادبیات اسلامی اشاره به ماجرایی دارد که عده‌ای معتقدند در حین ابلاغ وحی توسط محمد برای وی رخ داده‌است با این تفصیل که کلامی جز کلام خدا، یا به بیان دیگر القائات شیطان را، بر زبان رانده‌است. ولی پس از آن خود متوجه شده‌است و آن بیانات را باطل کرده‌است. ویلیام مویر، خاورشناس غربی، این داستان را «آیات شیطانی» خوانده‌است. عموم مسلمانان امروز، این داستان را جعلی می‌دانند ولی مسلمانان (اهل سنت) سده‌های اولیه موضع‌گیری منفی چندانی در قبال آن نمی‌داشتند.

تجاوز جنسی

محمد به یارانش اجازه داده بود تا زنانی را که در جنگ‌ها و یورش‌ها بدست آنها می‌رسد مورد تجاوز جنسی قرار دهند. برخی از این زنان قبلاً ازدواج کرده بودند و شوهرانشان موفق به فرار از دست مسلمانان شده بودند و هنوز زنده بودند. در یک نمونه یاران محمد خواهان نزدیکی با این زنان بودند و درعین حال (به منظور فروش دوباره آنها) مایل نبودند که ایشان حامله شوند. ابوسعید می‌گوید:

« پس از غزوه بنی‌المصطلق خدمت رسول خدا رفتیم تا در مورد حکم نزدیکی منقطع (توقف دخول قبل از انزال) در حین رایطه با زنان اسیر شدهٔ این غزوه از ایشان سوال کنیم. ایشان در پاسخ گفت:«بهتر است این کار [نزدیکی منقطع] را نکنید چرا که خداوند تمامی جانها را از پیش قرار داده‌است.» »

محمد در اینجا به هیچ وجه تجاوز جنسی به زنان را محکوم نکرده بلکه به جای آن این را می‌گوید که وقتی که خدا می‌خواهد چیزی را خلق کند هیچ چیز نمیتواند جلوی آنرا بگیرد. در واقع با انتقاد از نزدیکی منقطع، اصحاب خود را به تجاوز جنسی همراه تلقیح اجباری تشویق می‌کند. محمد همچنین در قرآن نیز بارها از قول الله نزدیکی با زنان برده و اسیر (کنیزان) را حلال اعلام می‌کند.[۳۰]

پانویس

1. ↑ Silverstein, Adam. Islamic history:Avery short introduction, Very Short introductions (به English). OUP, 10. ISBN 9780199545728. “Muhammad isdescribed in early sources as a mortal who lived as an ordinary,even fallible human being (God rebukes him repeatedly in theQuran, though later Islamic tradition would come to hold that hehad been infallible), and in 632 he died as one”

2. ↑ Roy Floyd Dibble. Mohammed. The Viking Pres the University of California, 1926, 33-34.

3. ↑ Sigismund Wilhelm Koelle. Mohammed and Mohammedanism. Rivingtons 1889, 40.

4. ↑ انصاری، مسعود. «۱». نگاهی نو به اسلام. ۲۱.

5. ↑ تشیع در مسیر تاریخ.

6. ↑ انصاری ۲۳

7. ↑ Koelle, ۴۳-۴۴

8. ↑ Sir William Muir. Mahomet and Islam: a sketch of the prophet's life from original sources and a brief outline of his religion. 3. 17-19.

9. ↑ Tor Andrae. Mohammed: The Man and His Faith. Courier Dover Publications 2000(translation of the original work published in 1936), ISBN 9780486411361, ‏38.

10. ↑ Charles Getchell. Washington Irving's Life of Mohammed. Ipswich Press 1990, ISBN 9780938864127, ‏20-21.

11. ↑ جعفر سبحانی. فروغ ابدیت.

12. ↑ مویر ۱۶

13. ↑ انصاری ۲۵

14. ↑ انصاری ۲۷

15. ↑ انصاری ۲۷

16. ↑ انصاری ۲۷

17. ↑ سید جعفر شهیدی. تاریخ تحلیلی اسلام.

18. ↑ جعفر سبحانی. فروغ ابدیت.

19. ↑ محمد. انتشارات دانشگاه تهران،

20. ↑ Alfred Guillaume, Yūnus ibn Bukayr, Muḥammad Ibn Isḥāq. New light on the life of Muhammad. Manchester University Press 1960, 7 27.

21. ↑ Andrae, P۱۴۱

22. ↑ انصاری ۶۳

23. ↑ Koelle ۱۴۴

24. ↑ Koelle ۱۴۴

25. ↑ انفال ۱

26. ↑ انفال ۴۱

27. ↑ انصاری ۶۶

28. ↑ تفسیرالمیزان.

29. ↑ سید جعفر شهیدی. تاریخ تحلیلی اسلام.

30. ↑ Robert Spencer. Islam unveiled: disturbing questions about the world's fastest growing faith. Encounter Books, 2004, 50-53. ISBN 1594030952, 9781594030956.

۱ نظر:

x102x96x@gmail.com گفت...

این هم نمونه ای دیگر از اسلام زدایی و
ضدیت با اسلام ... اثباتی در رد وجود خدا دیده نمی شود نابخردان.
-
جایی که از تجاوز جنسی سخن می گویید از منابع خارجی ویا نویسندگان ضد دین که بیش تر در کشورهای غربی ساکن هستند می آورید... و چیزهایی بسیار معمولی رااز منابع معتبر ِ اسلامی.
سند تاریخی از یکی روایت کتاب نیست.
سیر نقل کنندگان و راویان است.
اینکه شما هزار نام کتاب بیاورید سند نمی شود.
چراکه درآن کتاب ها هم نامی از راویان و سیر تاریخی روایت نیست.
فکر می کنید همگان مثل شما مترسک اند که کسی چیزی بگوید و قبول کنند.
-
درضمن چیزی از استدلال در مورد رد وجود خدا ندیدم.
--