صفحات

۱۳۸۸ مهر ۲۱, سه‌شنبه

تحلیلی بر مقاله یک خاخام

سلام


قبل از هر چیز می خوام اولین کتاب رو به دوستان معرفی کنم. کتاب "پندار خدا" نوشته ریچارد داوکینز . این کتاب می تونه به خیلی از سوال های شما پاسخ قانع کننده بده. البته من در پست های بعدی سعی می کنم رفته رفته و به طور خلاصه نکات بسیار زیبای کتاب رو براتون بنویسم

امروز داشتم توی اینترنت دنبال یه سری مطلب می گشتم که خیلی اتفاقی به مقاله ای برخوردم با عنوان "چرا خدایی نیست". وقتی شروع به خوندن مطلبش کردم فهمیدم که یه قسمتی از کتاب "پندار خدا" نوشته ریچاد داوکینزه. وسط این مقاله ، مقاله دیگری بود به نام "خطر در کمین است! دلایل خوبی برای خلق بی خدایان توسط خدا، موجود است". چون در نگاه اول به نظرم مطلب جالبی اومد خوندمش. این مقاله جواب یک خاخام به این سوال است که اگر خدا برای هر کاری دلیلی داره، دلیل اینکه بی خداها رو آفریده چیه؟

جواب خاخام جاناتان ساکس (رئیس مجمع یهودیان متحد مشترک المنمافع) بسیار جالبه، اما جای بحث هم داره. خلاصه ای از جواب اینه

"

ما که به خدا اعتقاد داریم، بعضی وقتا تو ایمانمون زیاده روی می کنیم. درد ها و رنج های بشریت رو می بینیم و می گیم که خواست خدا اینه. همین جاست که خدا، بی خدایان را می فرسته برای اینکه به ما بفهمونن هرچیزی که به نام دین اتفاق میافته لزوما دین نیست. بعضی اوقات چیزی که به خاطر خدا قبول می کنیم، در واقع چیزی است که باید به خاطر خدا در مقابلش بایستیم

داوکینز یکی از بزرگترین بی خدایان عصر ماست، اون میگه دنیایی رو بدون جنگ هایی که به خاطر دین انجام شده تصور کنید. در واقع اگر دینی نباشه هیچ عمل خبیثانه ای هم به نام خدا انجام نمیشه

این خوبه، یک بی خدای ستیزه گر با صداقت. ای کاش من هم همین قدر ایمان داشتم. جالبه که فکر کنید که اگر خدا رو از ذهن مردم پاک کنی ، نفرت ، خشونت ، خشم ، بی عدالتی و بی رحمی هم خود به خود پاک می شوند

تاریخ هیچوقت چنین چیزی به ما یاد نداده. اگر در کشوری مردم به اسم خدا خباثت نکنن هیچ دلیلی وجود نداره که به دلایل دیگر مثل نژاد، سیاست، مبارزه برای پیشرفت و یا حتی مبارزه داروینی برای زنده موندن هم خباثت نکنن

در کشمکش ابدی بین بزرگترین و کوچکترین غریزه ما یعنی اعتقاد یا عدم اعتقاد به خدا، مردم همواره گناهان خودشون رو زیر ردای بلند خدا پنهان می کنن. به همین خاطر، تاریخ ادیان، کاملا به بشر مربوطه (یعنی تقصیر خدا نیست)

گرچه دید بدتری هم هست. دنیایی رو تصور کن بدون انجیل، بدون عیسی، بدون ده فرمان، بدون آثار هنری میل آنژ یا باخ، بدون دانته بدون.... دنیایی رو تصور کن بدون "مهاجرت" (دستور خدا به مهاجرت بنی اسرائیل از مصر و آزاد سازی بچه های بنی اسرائیل از برده بودن). و مساله دقیقا همین است

بیخدای بزرگتری (نیچه) این مساله رو بدون ترس و به وضوح بیان کرده. او مسیحیت و یهودیت را "انقلاب اخلاقی برده ها" خوانده. به نظر او این اصلی اخلاقی برای توسری خوران، ضعفا، آسیب پذیران و بی دفاعان است که "ملاک های خوبی" کاملا جدیدی را از خود ساخته اند: ترحم، دست مهربان یاری دهنده، خونگرمی، صبر، تلاش، خشوع، دوست بودن

نیچه به این گرایشات توهین کرده. هرجا که آنها کارآمدند می گوید: زبان علاقه دارد کلمات "خوب" و "احمقانه" را به یکدیگر (از لحاظ معنی) نزدیکتر کند. فقط برده ها می توانند فکر کنند که عشق و وقار راه هایی برای زندگی کردن هستند. فرادستان ملاک های کاملا متفاوتی دارند: "در منش فرادستان، دقیقا خوبی است که ترس را القا می کند و ((می خواهد)) که القا کند

در اینمورد نیچه با ماکیاولی موافق است که می گوید: در سیاست بهتر است بجای اینکه دوستتان بدارند، بترسانندتان. و اینجاست که به لپ کلام می رسیم. ارزش والای نیچه "میل به قدرت" است

به لیست جرائم داوکینز که به اسم خدا انجام گرفته نگاه کنید و ببینید همگی موضوعاتی هستند که دین باعث فتح کردن و ایجاد ترس و وحشت شده است. اینها تجربه هایی هستند که از میل به قدرت نشأت می گیرند. این (میل به قدرت) منشاء همه خباثت های دنیاست چه در قالب غیردینی و چه دینی. به همین خاطر است که ملاک خوبی در مسیحیت و یهودیت خشوع ، یعنی نقطه مقابل است

تحمیل خواست خود به دیگران، خلاف خواسته خودشان اولین قدم در جاده ایست که باعث فاصله گرفتن ازماهیت الهی انسان می شود. باعث می شود مردم به نام خدای زندگی بکشند، به نام خدای عشق، نفرت بورزند و به نام خدای صلح، جنگ راه بیاندازند. اگر داوکینز کاری به جز هشدار دادن به ما در مورد این خطر نکرده، پس امیدوارم مرا به خاطر اینکه گفتم او نمونه ای از آن است که خدا، بی خدایان و بعضی اوقات ندای نبوی آنها را خلق کرده، مرا ببخشد

"

خب جواب خاخام بسیار طویل بود و از اینکه نتونستم بیشتر خلاصه اش کنم معذرت می خوام. اما در مورد این جواب باید بگم که ایشون هم مثل همه رهبران دینی دیگه هیچوقت نگاه علمی به مسائل اجتماعی نمی کنه. البته باید اعتراف کنم نطق قشنگی بود و من هم فکر می کنم میل به قدرت در شرایطی خیلی بده اما اینکه انجام کارهای بد ربطی به اعتقاد به خدا نداره هم درسته هم درست نیست (فعلا قصد بررسی این موضوع رو ندارم) ، قسمت حذف شده اینجاست است که عدم اعتقاد به خدا هم دلیلی به انجام شرورت نیست. در واقع شرورت ربطی به اعتقاد به خدا نداره

نمیشه انکار کرد که انسان همیشه شرارت هایی داشته، اما اگر به قول ریچارد داوکینز "نگاهی داروینی" به این مسأله داشته باشیم متوجه این موضوع می شیم که این شرورت های بشر دلیل علمی دارند. البته خیلی از این دلایل هنوز برای ما روشن نشدند، اما از اونجایی که طبق انتخاب طبیعی داروین هر ژنی که برای حیات (زنده موندن) مفید تر باشه بیشتر دوام میاره و در نتیجه باعث تکامل میشه، می تونم اینطور نتیجه گیری کنم که انجام هرگونه شرارت از طرف هر انسانی بر می گرده به اینکه، اون کار برای اون فرد سودی داره، و این سود اگر در مواردی ظاهرا تاثیری در زنده موندن نداشته باشه حداقل باعث راحت تر شدن زندگی (زنده مودن) میشه

با این حال باید به این نکته توجه کرد که این دیدگاه فقط از نظر فرد شرور است که قدری هم خودخواهانه به نظر میاد و در واقع هم همینطوره. اما از نگاه جامعه (یعنی اکثریت افراد) صرفا منفعت شخصی مطلوب نیست بلکه منفعت شخصی در راستای منفعت جامعه مطلوبه. این روند باعث شده که بعد از گذشت قرن ها زندگی هوشمندانه ی ما انسان ها روی کره زمین، به درکی نسبی از خوبی و بدی دست پیدا کنیم. چیزی که شاید بعضی ها بهش میگن وجدان یا ضمیر ناخودآگاه. خود این مسأله هم البته جای بحث داره (اینکه آیا همه انسان ها فکر می کنن که کاری مثل کشتن یه انسان دیگه بده یا نه). بعدا به این موضوع خواهم پرداخت. اما در اینجا صرفا می خواستم این نکته رو بگم که اعتقاد داشتن مطلق به یک دین و یا حتی یک نظریه هم از دیدگاه همین وجدان یا ضمیر ناخودآگاه رد شده است. چون همونطور که شاید بدونید در شرایط مختلف حتی چیزایی که به نظر مطلقا خوب میان ممکنه بد بشن و یا برعکس. مثلا کشتن یه انسان به نظر مطلقا بد میاد اما تصور کنید انسانی در حال زجر کشیدن از زخم مرگباریه، هم خودش و هم شما می دونید که تا چند دقیقه دیگه جونش رو از دست میده، در عین حال از شما عاجزانه تقاضا می کنه که به این زجر پایان بدید و زودتر بکشیدش. شما در این موارد چه می کنید؟

داشتن اعتقاد مطلق به هر چیزی شدیدا مخربه و ممکنه در مواردی حتی باعث فجایع انسانی بشه. فکر می کنم در طول تاریخ بزرگترین فاجعه های انسانی هم به خاطر مطلق اندیشی در مورد اعتقادات دینی و خصوصا خدا به وقوع پیوسته. نمونه های این فجایع بسیارند ولی چون مطلب زیادی به درازا کشید در پست های آینده نمونه های مختلف رو بررسی می کنیم. فقط اینو اضافه کنم که به نظر من برای داشتن جامعه ای انسانی باید هرگونه تعصب و اعتقاد مطلق رو از ذهنمون پاک کنیم تا بتونیم خوبی ها و بدی ها رو اونطور که هستند ببینیم

موفق و پیروز باشید.

هیچ نظری موجود نیست: